من خودم را دیدم
من خودم را دیدم 28(ستایش )
یک متن خوندم از “سامرست موام” بدین مضمون: (مردم حتی زمانی که از شما می خواهند معایبشان را آشکارا به آنها بگویید انتظار دارند ستایش و تحسین…
من خودم را دیدم 27(خوشبختی ظاهری یا واقعی)
فکر می کردم دیگران خیلی خوشبختند، غبطه ی ظاهر زندگیشان را می خوردم. اما آیا واقعا خوشبخت بودند؟ انسان خوشبخت در بوق و کرنا نمی کند که…
من خودم را دیدم 25 (نور و ظلمت)
عامل ندیدن تاریکی است. اگر مشکل تاریکی است، خب علاج تاریکی نور است. در تاریکی همه چیز سوال است همه چیز مبهم است، همه چیز ترسناک است،…
من خودم را دیدم 24
تقلید حلقه ی کوران به چه کار اندرید ؟! «شما چشمهایتان را ببندید دنبال من راه بیفتید من راه و چاه را می دانم. همه به صف…
من خودم را دیدم 23
افسوس میخورم از اینکه عمرم همینطور میرفت و من سر از معمای هستی در نیاورده بودم..! اگر انسان واقعا نداند برای چه به دنیا آمده است رفتارش…
من خودم را دیدم 22
ذهن با حیله ها و ترفندهای مختلف چون گردابی مرا به سمت خود میکشاند! “نکند خبر مهمی در لابلای افکار باشد که مرا از خطرات احتمالی آینده…
من خودم را دیدم 21
انسانها برای یکدیگر هم دام بودند و هم دانه ،هم درد بودند و هم درمان! مردم توسط هم تشویق و تایید می شدند توسط هم ملامت و…
من خودم را دیدم 19
شاید هشت سالم میشد که مادرم مرا به نانوایی محله فرستاد. یک ساعت منتظر بودم تا خلوتتر شود، مادرم از راه رسید، کجایی؟ گفتم: شلوغ است و…
من خودم را دیدم 18
درونم را از دیگران پنهان میکردم اما از قضاوت دیگران بشدت وحشت داشتم. از روزی میترسیدم که مردم مرا بیعرضه و نالایق به شمار آورند. قضاوت دیگران…