شرح و تفسیر دریافتن آن ولی رنج را و عرض کردن رنج او را پیش پادشاه

تفسیر متنی و صوتی داستان پادشاه و کنیزک
طبیب الهی درد کنیز را می فهمد، پیش پادشاه میرود.شَمه ای، مقداری از درد را می گوید نه همه را چون خودش سپرده بود که نگوید.
•• بعد از آن برخاست و عزم شاه کرد
شاه را زان شمهای آگاه کرد
طبیب گفت:
•• گفت تدبیر آن بود کان مرد را
آن مرد زرگر که کنیز عاشقش است آن را بیاروید؛
•• حاضر آریم از پی این درد را
تا درد کنیز درمان شود؛ درد کنیز عاشقی است. عاشق وقتی به وصال برسد دردش درمان میشود.
•• مرد زرگر را بخوان زان شهر دور
با زر و خلعت بده او را غرور
با پول وخلعت، وعده وعید بدهید فریبش دهید فقط بیاوریدش اینجا تا این کنیز را درمان کنیم.
برچسب ها: تفسیر داستان مثنوی تفسیر مثنوی معنوی داستان پادشاه و کنیزک شرح و تفسیر داستان پادشاه و کنیزک شرح و تفسیر مثنوی مثنوی مولانای جان