در تفسیر حدیث کی اغتنمو برد الربیع الی آخره

 

دفتر اول بخش ۱۰۱
در معنی این حدیث کی اغتنمو برد الربیع
الی آخره

••گفت پیغامبر ز سرمای بهار
تن مپوشانید یاران زینهار

بهوش باشید که وقتی باد بهاری میوزد خودتان را مپوشانید بگذارید به شما بخورد

••زانک با جان شما آن می‌کند
کان بهاران با درختان می‌کند

همانطور که این باد درختان را زنده می کند جان شما را زنده می کند از سوزش و سرما و سختی این باد گریزان نباشید.

••لیک بگریزید از سرد خزان
کان کند کو کرد با باغ و رزان

از سرمای خزان خودتان را حتما بپوشانید فایده ای برای جانتان ندارد مریض میشوید همانطور که برگ درختان را میریزد شما را هم بیمار می کند.

••راویان این را به ظاهر برده‌اند
هم بر آن صورت قناعت کرده‌اند

راویان و احادیث گویان ظاهرش را فقط گفتند.

••بی‌خبر بودند از جان آن گروه
کوه را دیده ندیده کان بکوه

آنها ظاهر را دیدند از جان مطلب دور بودند. کوه را دیدند اما آن طلا و حکمت را درون کوه ندیدند فقط ظاهر را بردند.

••آن خزان نزد خدا نفس و هواست
عقل و جان عین بهارست و بقاست

خزان نفس است. بهار عقل و جان است.

••مر ترا عقلیست جزوی در نهان
کامل العقلی بجو اندر جهان

اگر تکه عقلی داری، هنوز آن شعله عقلت خاموش نشده و سوسو میزند نگذار خاموش شود برو کامل العقلی بجو که این شعله را زیاد کند، عقلت را بیشتر کند.

••جزو تو از کل او کلی شود
عقل کل بر نفس چون غلی شود

اگر با آن نشست و برخواست کنی عقل آن باعث می شود عقل تو هم شکوفا شود، آن عقلی که رفته بر گردد تکه های پازل عقلت بهم بچسبد آن وقت نفست نمی تواند تکان بخورد.

••پس بتاویل این بود کانفاس پاک
چون بهارست و حیات برگ و تاک

معنی اصلی این حدیث چیست؟ انسانهای پاک نفَسشان پاک است

••از حدیث اولیا نرم و درشت
تن مپوشان زانک دینت راست پشت

این کامل العقل ها را پیدا کن و حرف و حدیث آنها را بشنو شاید گاهی درشت صحبت کنند، عصبانی شوند اما فرار نکن این حرفها پشت و پناهتان هستند و راهنمایی می کنند به سمت پاکی آنها نفَسهایشان حق است.

••گرم گوید سرد گوید خوش بگیر
تا ز گرم و سرد بجهی وز سعیر

اگر سرد، گرم، درشت گوید به خاطر خودت می گویند پس به نیت خوب و خوش به حرفهایش کوش کن تا از آتش جهنم نجات پیدا کنید.

چون گزیدی پیر نازکدل مباش
سست و ریزیده چو خاک و گل مباش

••گرم و سردش نوبهار زندگیست
مایهٔ صدق و یقین و بندگیست

آن استاد حکیم گرم و سرد گفتنش بهار زندگی است.

••زان کزو بستان جانها زنده است
زین جواهر بحر دل آگنده است

اگر زنده جانی هم در دنیا می بینی حرکت می کند به تن زنده نباشد به جان زنده باشد، به خاطر وجود این انسانها است.

••بر دل عاقل هزاران غم بود
گر ز باغ دل خلالی کم شود

وقتی چیزهای ظاهری را از دست میدهی ناراحتی، اما عاقل در دلش هزاران غم است چه وقت؟ اگر از باغ دلش یک حکمت کم شود.

ادامه داستان پیر چنگی

پرسیدن صدیقه رضی الله عنها از مصطفی صلی علیه وسلم کی سر باران امروزینه چی بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *