جبر یا اختیار؟

این سوال را بارها شنیدهایم که زندگی جبر است یا اختیار ؟ به فرض بگوییم جبر است . جبری که منافاتی با اختیار انسان ندارد!
شاید این حرف متناقض باشد اما نه تناقض نیست انسان به اختیار میتواند بر این جبر غلبه کند . به عبارتی انسان این اختیار و قدرت را دارد که بتواند بر تمامی فشارهای پیرامون خود غلبه کند و زنجیر عادات و آداب و رسوم را بدرد و از زیر آوارهای هزاران سالهی قوانین عرفی و غیر مکتوب خود را بیرون کشد.
اما در طول تاریخ کمتر کسی بوده است که بتواند از اين اجبارها برهد.
جبر ، به معنای فشار زیاد و همهجانبه است که فرد توان مقاومت خود را در برابرش از دست میدهد و شکل آن الگو ی تحمیلی جامعه خویش را به خود میگیرد. جامعه ای که ساز و کارش محصول هزاران سال شیطنت موجودی به نام انسان بوده است .
جبر اجتماع ، جبر تاریخ ، جبر موقعیت جغرافیایی ، جبر خانواده ، جبر اجماع و أنواع فشارهای دیگر که به رفتارهای ما جهت میبخشد. ذهن انسان برده و مجبور اجبارهای عقاید تابیده شده در دوک تاریخ میشود !
این بدان معنا نیست که اگر فردی مشخص در موقعیت دیگری قرار میگرفت بهتر عمل میکرد ، یا فلان موقعیت اجتماعی و منطقه جغرافیایی از این موقعیت برای فرد بهتر میتوانست باشد .
نه اصلا هر محیطی و هر زمانی اجبارها و فشارهای مخصوص خود را بر فرد اعمال میکند،گرچه در ظاهر متفاوتند اما در بطن و ماهیت یکی هستند. فردی که نتواند در مقابل این جبر مقاومت کند در مقابل آن یکی هم نمی تواند.
جامعه الگوهایش را با نام ارزش تبلیغ و تحمیل میکند و فرد را در جهت رسیدن به این ارزشها و الگوها به حرکت در میآورد.
اما جامعه از چه ابزاری استفاده میکند که انسان تمام عمرش لهله بزند تا ارزش و مقام مورد تایید جامعه را بهدست آورد؟!
جامعه او را گاه تشویق میکند گاه ملامت تا بر سرعت و عجلهی شخص بیفزاید. افراد موفق را تعریف و تمجید میکند و محترم میشمارد.
هر چه این تشویق و ملامت قدرت بیشتری پیدا میکند و هر چه فرد عجله و سرعتش در جهت مسیری که جامعه تعیین کرده بیشتر میشود، بیشتر در جهل و کرختی فرو میرود .انسان در راستای کسب اهداف و موقعیت های اجتماعی روز بروز، زرنگ و زیرک میشود و این زیرکی و چالاکی را به حساب عقل و فهم و درک میگذارد .در حالی که این زیرکی در جهت قاپیدن ارزشها و موقعیتها باعث میشود روز به روز در جهل مرکب فرو رود. احساس قدرت و هستی و بودن کند.
منظور از جبر اجتماع ، قدرت سیل اجتماع است به طوری که کسی نمیتواند از این سیل همهگير خود را کنار بکشد و بر خلاف جریان آب رودخانه اجماع انسانها حرکت کند. سیلی به قدرت تک تک افراد پیرامون .
ما اغلب فکر میکنیم آدم موفق همان آدمیست که از جبر تاریخ و اجتماع رهیده و بر خلاف جریان اجتماع شنا کرده و بر نظر اجماع شوریده است .
همان انسان موفقی که جامعه از او تعریف و تمجید میکند. غافل از این که اگر از خطکشیهای جامعه تخطی کنی مردم تو را دیوانه و آنرمال خواهند خواند. در حالی که هر چقدر تابع اجتماع و جبرش باشی ، هر چقدر اراده و همتت در جهت نیل به الگوها و ارزشهای تاریخ و اجتماع باشد و جبر جامعه، اراده تو را مسخ اهداف خود گردانیده و در جهت پیشبرد اهداف خود به کار گرفته باشد ، جامعه تو را انسان موفق و محترمی خواهد دانست و در ویترین مغازهی بزرگش خواهد گذاشت.
ویترین تاریخ و اجتماعات را بنگرید!
انسانهای موفقی در آن ثبت شده اند و به عنوان نوابغ و بزرگان تبلیغ و تمجید و تحمید میشوند که با اراده مصمم و سر سختی فراوان فلان قاره را کشف کرده یا چنان کشورشان را با قلع و قمع بشر گسترش دادهاند که تبدیل به امپراطوری شده است و چنان در بیزینس و شغلشان موفق بودهاند که ثروتمند ترین آدم زمان خویش به شمار آمدهاند و یا چنان با مشت فک همنوعشان را در راندهای پیاپی پایین آوردهاند که قهرمان ورزشی بلا نظیر شده اند.
یا آنقدر اطلاعات در کاسه سر خود جمع کرده که علامهای چون گوگل پیششان لنگ میاندازد و ...
در این حالت جامعه در بارهی اخلاقیات و فضائل سکوت میکند و تعریف و تمجید از اسطورهها را با اخلاق مصطلحش یکجا نمینشاند!
باید هم سکوت کند ، چون میداند اگر پای فضایل اصیل و واقعی به میان آید و میزان حق و باطل به درستی به کار افتد ، آن کشورگشا اسمش جنایتکار جنگی خواهد شد و آن میلیادر ، دزد و استثمارگر از آب در خواهد آمد و آن کاشف ، کسی که برای تایید گرفتن از دیگران جان خود و هزاران نفر چون خود را به خطر میاندازد و در دریا غرق میکند و آن قهرمان ، لات بزن در رو.
در نهایت با به میدان در آمدن میزان حق و باطل و محک سره از ناسره ، بزرگان در ویترین نشستهی تاریخ میشوند انسانهایی که در جهت رسیدن به موفقیت ، مظلومان را له کرده و بر جنازهی آنها نشستهاند تا بلندتر به نظر آیند .
در همه جوامع وضع همین است .